مانیفست
مادر آبیلین تاکر در کودکی او و پدرش را رها کرده و به دنبال زندگی خود رفته . پدر آبیلین شغل مشخصی ندارد و برای همین آندو همواره در حال مسافرت هستند و در هر شهری به طور موقتی ساکن می شوند .
پدر آبیلین ( گیدئون تاکر) وقتی متوجه میشود که دخترش به سن حساسی رسیده است
و لین خانه به دوشی ممکن است به او آسیب بزند او را روانه ی شهری می کند که در جوانی آنجا زندگی می کرده .
( مانیفست ) تا در خانه دوست قدیمیش ( شدی هاوارد ) ساکن شود .
روز ورود آبیلین به مانیفست او اتفاقی خانه ای را میبیند که نامش برزخ است و بعد ها از اهالی شهر می شنود که یک زن پیشگو در آن خانه به تنهایی زندگی می کند . ( دوشیزه سادی )
شب اول اقامت در خانه شدی هاوارد
او که کشیش موقت شهر هم هست ، آبیلین یک جعبه مخفی پیدا می کند که پر از نامه هایی است که شخصی به نام ند برای شخص دیگری به نام جینکس نوشته است .
او به امید یافتن اثری از گذشته زندگی پدرش در مانیفست راهی خانه دوشیزه سادی می شود .
با تطبیق دادن خاطراتی که او از گذشته تعریف می کند با نامه ها و همینطور روزنامه های قدیمی شهر ، به تدریج متوجه وقایع گذشته شهر می شود و متوجه می شود جینکس درواقع همان پدرش است .
که خود را مقصر مرگ صمیمی ترین دوستش ند می داند ( که در جنگ کشته می شود ) و به همین دلیل سال ها پیش مانیفست را ترک کرده و رفته و حال قصد دارد برای همیشه بگذارد آبیلین در مانیفست و بین مردم مهربانش زندگی گند .
ولی مرور کردن گذشته شهر برای اهالی باعث می شود آنها به خود بیایند و تلاش کنند تا مانیفست بازهم همان شهر با نشاط سابق شود و در همین راستا نامه ای به گیدئون می نویسند و از او می خواهند برگردد .
داستان در دو زمان روایت می شود ، گذشته که سال 1918 است و حال که سال 1936 است . محل وقوع داسنان کشور آمریکاست که سال 1918 درگیر جنگ جهانی اول بوده . در داسان به جنگ و شیوع آنفولانزا در آن زمان اشاره می شود . سال 1936 هم دوره رکود اقتصادی بوده که مختصر اشاره ای در کتاب به آن می شود .
ار لحاظ داستانی نسبتا جذاب و پرگره است ولی نسبت به حرفی که برای گفتن دارد حجمش بالاست .
کتاب بسیار پرداستان است و شاید همزمان 10 داستان فرعی در حال وقوع باشن .